آن روز که بپرسد زندگی ات را
صرف چه کردی؟
می گویم امید بوده ام،
امید به خانه برگشتن سربازی
از جنگ،
امید خوشبختی زنی که پنجاه
سال بود و زندگی نکرد،
امید گنجشکی که ظهر تابستان
به هوای ظرف پر از آب پشت پنجره ام می آمد...........
بپرسد خودت چه؟
می گویم تنها امید خودم هم
بوده ام.