خواب می
بینم که آخرین امتحانمه و من هیچی نخوندم. تصمیم دارم چرت و پرت بنویسم.
نمیدونم امتحان
ساعت ده و نیمه یا یازده، به هر حال ساعت یه ربع به یازده ست و من کلی دورم.
از در
میام بیرون و ماشینمو نمیبینم. دزد بردتش.
با بدبختی
راه میفتم.
توی راه
میفهمم خودکار و اینا هیچی ندارم. یکی پیدا میشه میگه من بهت خودکار میدم.
میرسم اونجا
میفهمم اصن امتحان مال اون درس نیس که. یه درس دیگه س.
جزوه ی
درس رو از یکی میگیرم نگا میکنم، همه ش از این مدلیاست که "فلان چی را تعریف
کنید". و من حتی نمیتونم از روی این فلان چی بخونم. یه کلمه ش یادمه که تو
مایه های " یدسپرزد" بود.
خب رسما
به آدم بیلاخ نشون بدن. بهتر نیست آیا؟
شما نمیدونی چیکارش کنم؟
سر بزنید منتظرم …