Saturday, September 25, 2010
لبخند بزن، بگو سلام
استاد امید دارد. احتمالا فقط همین برایش باقی مانده.به من میگوید من از شما انتظار دارم که بزنی تو دهن اینا. شما می تونی. با توانی که از شما سراغ دارم می تونی.
دلم نمی آید بهش بگویم کلا سرکار است. فوقش بتوانم لبخند بزنم.
Subscribe in a reader
2 Comments:
Blogger حاجی 2زاری said...
ای بده آدم کم بیاره
ای بده

Anonymous کفتار said...
زمان مَمَّد پیرپَکاجَکی

گاو و گوسفندها از باس.ن اچبر قنجی تناول می کردند و به یارو می گفتند قاتل، الان از مال دوتا دیگه نوش جان می کنند و بهش میگن امیرکبیر ایران.

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر