شنبه نکبتی را به جای سرو کله زدن با ملت شریف و بانک و مشتری و استاد راهنما، به خانه تکانی ( در واقع نظارت بر خانه تکانی که کارگرها انجام می دادند) گذراندم.
حالا به در و دیوار که نگاه می کنم همچین جیگرم حال میاد!
کلفت درونم الان بسی خرسند است.
میگه دیدی بیخودی اینهمه رفتی درس خوندی.
حالا باز برو درس بخون دکترا هم بگیر.