اینجایی که هستم احتمالا اسمش مرکز توجه است.
دروغ چرا ،
لذت برده ام از تک تک کامنت های پست قبل
در حالی لذت برده ام که ابری بودم
حتی ابری خالی هم نه
ابری تخمی بودم
و چیز دیگری برای لذت بردن نداشتم
با "سارینا" ی "شاهین نجفی" پشت چراغ قرمز گریه کرده بودم
خسته بودم و حساب بانکی ام خالی بود
دوستانم دور بودند و گرسنه بودم
حتی بنزین هم نداشتم
و ناگهان روزم روشن شد.
از راه رسیدم و دیدم که غریبه هایی دوستم داشته اند.
*
جایی گفته بودم خواننده برایم مهم نیست.
زر زده بودم گویا.
پ.ن.: یک چیزی هست در هوای اینترنت.
که هر ازگاهی بی هوا می چسبد به لپ آدم.
چیزی مثل یک بوس کوچولو.
هم حساب بانکی ام خالیه هم دوستانم دورن
.....
آلبوم جدیدِ نجفیه؟
از کجا می شه گیرش آورد؟
دوستان که همیشه دورن، خانواده هم همینطور، تلفن هم دیگه جواب نمیده. ماشین هم که نداریم، ولی توی سوز سرمای زمستون با بعضی آهنگها پیاده روی دقیقا جواب همون بوس کوچولو رو میده
اوف...
قربون لپت بينيم بابا
:)
شاد باشي ...بيشتر از قبل