Saturday, July 07, 2007
احوال المارضین *1


در خبر است که روزی شیوخ*2 ما را ویری درگرفت که بزمی به پا کرده و جمله یاران جدید و قدیم و یاران شفیق و عدوان*3 من الدم را گرد هم آورند . پس سگدو ها بزدند و خرید ها کردند و تلیفون ها زدند و حجره ها پاکیزه کردند تا تفلدی بگرفتند و ضیافتی برپا کردند به پا کردنی . عصر موعود ، اعوان و انصار قدیم و جدید گرد آمدند و کومبیناسیونی پدید آمد وا حیرتا .

یکی از مملکت فرانسه بیامد مع اللیسانس الخارجی و رفیق عهد عتیق وی طفل دوم خویش را بار داشت . یکی ماه دیگر عروس بود و دیگری نامزد خود به باد داده بود . یکی چون پوستی بر استخوان و دیگری به غایت ور ترکیده . یکی در غالری*4 نمایشگاه نقاشی داشت و دیگری در هر 30 سی سی یک پیمانه شیرخشک بریخت از برای طفل . یکی موی به زیور هایلایت آراسته بود و دیگری دماغ به لطف عمل ، کاسته . پس دوستان و ملازمین جمله به حسادت و غبطه یکدیگر برخاسته و از حرص بترکیدند و نخودچی ها خوردند و تا روزی چند دپ بزدند و این شد شیوخ ما را درساً عبرتاً . تمة .


«احوال المارضین»
باب هفتم ، در مذمت اجتماعی بازی در آوردن


توضیحات :

1- مارض : کسی که خود مرض دارد
2- شیوخ : در اینجا منظور دو شیخ است
3- عدوان : دشمنان ، عدوان من الدم : دشمنان خونی
4- غالری : گالری
,
.
Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر