Wednesday, August 16, 2006
Temple


شب بود .
اول باید نیت میکردیم و بعد یک چوب برمیداشتیم.
هر چوب یک شماره داشت و از روی شماره ش یک کاغذ رو از تو قفسه ها پیدا میکردیم.
کاغذ خودمو دادم که بخونه .
گفت :
Don't try so hard lady. Every thing will come to you .
اما نگفت کٍی .
نگفت کی.
نگفت کی .
نگفت کی.
نگفت کی.
نگفت کی.
.
.
.
دٍ لامصب چرا نگفتی کی.
Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر