Saturday, February 25, 2006
شنل قرمزی

یکهو در باز شد . شنل قرمزی چهارنعل پرید وسط اتاق.
- سلام مامانی ی ی ی ی ی ی ی!
تامادربزرگ بساط را جمع کند و خودش هم زیر تخت قایم بشود گرگ فقط فرصت کرد که شیرجه بزند توی تخت روسری سرش کند و لحاف را تا گردنش بالا بکشد.بعد صدایش را نازک کرد و گفت : ننه شنل قرمزی تویی؟
شنل قرمزی گفت :
بله مامانی منم . امشب مامانم نیست بابامم مهمون داره منو اورد شب اینجا بمونم . سر راهم این شیرینی هارو خرید که بیارم برای شما .


با تشکر از گفت بی گو
Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر