Thursday, December 16, 2004
كاميون!





ديدي يه وقتها داري توي يه راه تاريك مه گرفته ميري ، اونوقت از دور دو تا موتوري رو ميبيني كه دارن با چراغهاي روشن ميان .به خودت ميگي : خب از وسطشون رد ميشم ديگه . بعد نزديكتر ميشن......نزديكتر..........بازم نزديكتر...............بوووووم!!!

تازه دوزاريت ميفته كه اوني كه ديدي دوتا موتوري با چراغ روشن نبوده كه ، يه كاميون بوده .

ديدي يه وقتها داري توي يه راه تاريك مه گرفته ميري ، اونوقت از دور يه موتوري رو ميبيني كه داره با چراغ روشن مياد اما فكر نميكني كه يه موتوريه كه فكر ميكني يه كاميونه كه يه چراغش خاموشه .

بعد ميترسي يهو بي هوا ميگيري بغل ، كاميون پشت سري از روت رد ميشه!

ديدي يه وقتها داري تو يه راهي پشت سر يه كاميوني ميري يهو يه موتوري مي پيچه جلو يه كاميون ، كاميونه هم ميگيره بغل از روت رد ميشه!

ديدي يه وقتا داري توي يه راهي ميري هوا هم روشنه ، هيچ كاميون و هيچ موتوري هم نيست ، يهو يه كاميوني از يه جا با سرعت مياد ويييژژژژژد! از روت رد ميشه!؟

ديدي يه وقتها هيچ جا نميري ، يه جا ثابت وايسادي نه راهي هست نه كاميوني هست نه موتوري ، يهو يه كاميون از آسمون ميفته روت؟!

يه كاميون........




***********

( خطاب به راهنمايي رانندگي يا شهرداري يه هرجاي ديگه اي كه بهش مربوطه ) :

خيلي نامردين! ورداشتين تو باحال ترين جاي خيابون سرعت گير گذاشتين ! خيلي نامردين!


Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر