Tuesday, November 02, 2004
قورباغه سبز دهن گشاد (4)



قورباغه سبز دهن گشاد بعد از كلي پرس و جو تونست بالاخره يه جادوگر خوب و مطمئن پيدا كنه كه بتونه طلسمش رو بشكنه و قورباغه سبز دهن گشاد تبديل به آدم بشه.
روز اول جادوگره يه وردي خوند و با چوبدستي ش 3 بار زد رو شونه قورباغه سبز دهن گشاد .اما هيچ اتفاقي نيفتاد و اون آدم نشد.
روز دوم جادوگره اول يه معجوني به خورد قورباغه سبز دهن گشاد داد و بعدش يه وردي خوند و با چوبدستيش زد بهش . اما اون كه آدم نشد!
روز سوم جادوگره اول خودش يه معجوني خورد ، بعد يه چيزي به خورد قورباغه سبز دهن گشاد داد و بعد هم ورد رو خوند و با چوبدستي زد بهش. اما اون بازم آدم نشد!
خلاصه قورباغه سبز دهن گشاد آدم نشد ، نشد ، نشد ، نشد.... تا بالاخره روز دهم جادوگره كه ديگه كلافه شده بود و كلي هم به حيثيت شغلي ش لطمه خورده بود بهش گفت : ببين دواي تو فقط يه چيزه . ميري يه كاكتوس آبي پيدا ميكني كه فقط 3 تا برگ داشته باشه ، برگ سوميش رو ميكني ميخوري اونوقت آدم ميشي . ميدوني اين علفه كه گفتم چيه؟
قورباغه سبز دهن گشاد گفت : آره بابا! اون موقع كه من بچه بودم و هنوز دم داشتم با بر و بچه ها لاي همين علفها بازي ميكرديم ديگه! اما حالا از كدوم طرف بشمرم كه برگ سوميه رو بخورم؟
جادوگره گفت : صبر كن ببينم ، اون موقع كه چي داشتي؟!
قورباغه سبز دهن گشاد گفت : دم ديگه ! دم !! نشنيدي تا حالا؟!
جادوگره گفت : مگه تو بچه بودي دم داشتي؟
قورباغه سبز دهن گشاد گفت : نه پس بال داشتم؟! دم داشتم ديگه! همه قورباغه ها اولش دم دارن بعد كم كم بزرگ كه ميشن دمشون تبديل به پا ميشه . اينا رو تو علوم سوم دبستان ياد ميدن !
جادوگره گفت : مگه تو بچه بودي بچه قورباغه بودي؟
قورباغه سبز دهن گشاد گفت : نه بزغاله بودم! خب بچه قورباغه بودم ديگه IQ !!
جادوگره گفت : مرتيكه ...... !! تو هفت جد و آبادت قورباغه بوده اونوقت ميخواي آدم بشي؟! ........! يه هفته س منو گذاشتي سر كار!! .......! ..........!

چلللپ !!! اين صداي قورباغه سبز دهن گشاد بود كه ولو شد كف خيابون!
Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر