قورباغه سبز دهن گشاد (2)

قورباغه سبز دهن گشاد از خواب بعدازظهرش كه بيدار شد ، رفت يه دوش گرفت ،
دو ساعت جلو آينه به خودش رسيد ، زبونش رو با دقت لوله كرد و گذاشت تو دهنش كه جلوي حرف زدنش رو نگيره ،
ادكلنش هم زد و بالاخره رفت وايساد سر راه شاهزاده خانوم غمگين كه بياد ببوسدش و اون تبدبل بشه به آدم و با هم عروسي كنند.
همونطور كه اون منتظر بود و زير لب واسه خودش آوازمي خوند يه ساعت گذشت ، بعد يه نيم ساعت ديگه م گذشت وديگه قورباغه سبز دهن گشاد آهنگ ديگه اي يادش نميومد كه بخونه ، تا اينكه بالاخره ديد كه يه دختره داره از دور مياد.
قورباغه سبز دهن گشاد سريع دستي به سر و كله ش كشيد وزبونش روهول هولكي دوباره لوله كرد ، به اندازه يه "قور" هم تو سينه ش نفس حبس كرد و آماده شد و تازه اون موقع بود كه ديد دختره تنها نيست و يه نفر باهاشه و دوتايي دست هم رو گرفتن وخوشحال و خندون دارن ميان .
قورباغه سبز دهن گشاد كه خيلي بهش برخورده بود جست بلندي زد وسط خيابون و با صداي بلندي گفت : قورررررر آقا كي باشن؟!!
دختره گفت : به تو چه ؟!
قورباغه سبز دهن گشاد گفت : يعني چي به تو چه؟ ما اينجا قورباغه ايم مثلآ شلغم كه نيستيم كه! مثه اينكه 2 ساعته اينجا معطل سركاريم ها!مثلا قراره سركار منو ماچ كني من آدم بشم ها زود باش ببينم!
اينجا بود كه پسره قورباغ سبز دهن گشاد رو از يه پاش گرفت و آورد جلوي صورتش و همونجوري كه وارونه نگهش داشته بود زل زد تو چشماي قلمبه ش و گفت : ببين عمو قورقوري! اين خانوم ديگه احتياجي نداره تو رو ببوسه حالا ام تا با اون زبون چسبونكي ت آويزونت نكردم بكش كنار!
بعدم قورباغه سبز دهن گشاد رو ول كرد و اونم تپلللق!! ولو شد رو زمين!
اونا ام دست همو گرفتن و دو تايي رفتن.