Saturday, July 17, 2004


خيلي وقته كه از عيد گذشته اما هنوز تو بعضي خونه ها يه نشونه از عيد مونده : يكي دو تا ماهي قرمز توي يك تنگ پر آب. ( البته به شرطي كه از دست گربه ها و بچه ها و تمايلات ساديستيك بزرگتر ها در امان مونده باشن! )
اين ماهي ها خيلي موجودات عجيبي اند ، هيچ جوري نميشه فهميد كه چه احساسي دارند ، واسه خودشون هي دور ميزنن اون تو ، كاري هم ندارن كه دورو برشون چه خبره . اصلا براشون فرقي نميكنه كه تنگشون لب پنجره باشه يا روميز يا هر جاي ديگه يا مثلا اصلا اهميت نميدن كه اوني كه هر روز بهشون غذا ميده بالا سرشون باشه يا يه غريبه يا حتي يه گربه . همينطوري ساكت و خونسرد دمشون رو تكون ميدن ( و البته حرص آدم رو در ميارن! ) .

من موندم كه اينها چرا هيچ كار خاصي انجام نميدن ، حتي به آدم خيره هم نميشن ( البته من هم اگه چشم هام گرد و زرد بود به كسي خيره نميشدم!! ) فقط حركت ميكنن ، اونم فقط مستقيم. البته در بعضي انواع باهوش تر ديده شده كه يه كمي هم دنده عقب ميرن ولي نه معلق ميزنن نه غلت ميزنن ( مثه بعضي آدمها كه تو استخر جو گير ميشن!) فقط و فقط مستقيم ميرن . بعضي هاشون هم كه جوگير ميشن مستقيم از تنگ ميپرن بيرون و خفه ميشن.

اما فكر ميكنم ماهي بودن خيلي خسته كننده ست . فكرشو بكن ، چقدر ميتونه ديوونه كننده باشه كه صبح تا شب و شب تا صبح تو يك تنگ گرد احمقانه دور بزني و دهنتو باز و بسته كني و هي توش پر آب بشه.
چه فايده كه پولكهات طلايي باشه ، باله هات پرپري باشه ، دمت 4 شاخه باشه ، شكمت تپلي باشه ، خوشگل باشي وقتي مجبوري دائم دور خودت بچرخي .



خلاصه اينكه ماهي ها موجودات زيبا ، لزج ، احمق ، شكمو ، خونسرد و حرص در آوري هستند.
حالا دليل نوشتن اين مطلب چي بود؟!
اينكه ما يه ماهي داشتيم كه بي ريخت و لزج و احمق و شكمو و خونسرد و حرص در آر بود و اسمش استفاني بود و ما اسي صداش ميكرديم و مرد!





Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر