Friday, June 25, 2004


خوشا به حال گياهان كه عاشق نورند

و دست منبسط نور روي شانه آنهاست

نه ، وصل ممكن نيست

هميشه فاصله اي هست

دچار بايد بود

وگرنه زمزمه حيرت ميان دو حرف حرام خواهد شد

و عشق صداي فاصله هاست

صداي فاصله هايي كه غرق ابهامند

نه ،

صداي فاصله هايي كه مثل نقره تميزند

و با شنيدن يك هيچ ميشوند كدر

.......

************

يه جا سيگاري پر ، يه پاكت سيگار ، يه فندك ، يه فنجون قهوه ، يه ميز ، يه صندلي گهواره اي ، يه پنجره باز ، نسيم ، سكوت شب ، اتاق تاريك ،
شايد همه اون چيزي كه الان ميخوام همين هاست ( شايد! )

************

نري كامنت بذاري كه " واي واي سيگار!!" ها!
اولا : سيگاره خب هروئين كه نيست!
دوما : من سيگار نمي كشم!
سوما : البته هنوز نمي كشم!
Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر