Friday, November 07, 2003
آقاي راننده جلويي فكر ميكنه خيابون ملك شخصي شه. هر وقت كه دلش بخواد، هر جوري كه دلش بخواد ، ميره هر طرفي كه دلش بخواد.
آقاي راننده اينوري كلكسيون بوق داره و فكر ميكنه كه چون" مرد"ه حق داره بپيچه جلو مردم.
همه ميرن ماشين ميخرن بعد روش ضبط و بلندگو نصب ميكنن ، آقاي راننده اونوري رفته يه ضبط و بلندگو خريده بعد يه ماشين چسبونده بهش.
آقاي راننده عقبي كه ماشينش چراغوني سياره فكر ميكنه همه بايد برن كنار تا ايشون بتونه بره جلو.
خانوم راننده اينوري هنوز ميترسه واسه دنده عوض كردن دستشو از فرمون جدا كنه.
خانوم راننده اونوري سرش خيلي شلوغه ، اصلآ وقت نداره رانندگي كنه.
اون يكي خانوم راننده داره وسط خيابون دوطرفه دورميزنه ، اونم به صورت اسلوموشن.
اين يكي خانوم راننده هم فكر ميكنه اينجا سوئيسه ، يه نيم ساعتي هست كه وايساده و به ماشيناي ديگه ميگه :"اول شما بفرمايين!"
اين يكي فكر ميكنه هر كي بوق ماشينش بلندتره حق با اونه.
اون يكي داره تمام فحش هايي كه از بچگي تا حالا ياد گرفته دوره ميكنه.
اين يكي فكر ميكنه خيابون سايت دوستيابيه.
اون يكي مهدكودك نرفته كه چپ و راست و يادش بدن ، وقتي مي خواد بپيچه به چپ راهنماي راست ميزنه.
اين يكي كه ماشين باباشو يواشكي ور داشته هنوز پاش به پدال ها نميرسه اونوقت تيك آف ميزنه.
اون يكي هرجاخودش صلاح بدونه ترمز ميكنه.
اين وسط وقتي من فقط 130 تا تو اتوبان ميرم صداي بعضيا در مياد!
Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر