Sunday, September 07, 2003
امروز تو كلاس زبان ، يكي از بچه ها رو حس friendship شديدي گرفته بود. بهم گفت :" راستي تو كنكور قبول شدي؟!!" قيافه ش ديدني بود وقتي گفتم سال سوم دانشگاهم. اگه ميگفتم ماست سياهه بيشتر امكان داشت حرفمو باور كنه.البته من كه ديگه عادت كردم!
********************
امروز رفتم يه بلاگي كه صاحبش برام كامنت گذاشته بود ، تشكر كنم ، آخر كامنت نوشتم :" از آشناييتون خوشوقت شدم " به نظرم خيلي جمله احمقانه اي اومد! ولي خب هر چي فكركردم چيز بهتري به نظرم نرسيد.به نظرم اشكالي نداره اگه آدم بعضي وقتا يه حرفاي احمقانهاي بزنه ،مگه نه؟!

********************
اين تغيير شگرفي كه در اين بلاگ مي بينين ! به خاطر اينه كه Yahoo ID رو گذاشتم تو بلاگ! چي كار كنيم علم پيشرفت كرده ديگه!!البته با تشكر از غبار افكار عزيز كه رمز اين تكنولوژي پيشرفته رو در اختيار من گذاشت! و من كماكان ممنونشم.
Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر