Friday, June 20, 2003



به نام خدا


از بس اينجا ننوشته ام امشب كه اومدم بلاگر، كامپيوترم داشت از تعجب شاخ در مي آورد! طفلك حق هم داشت . اول كه فكر ميكرد اشتباه اومديم، بعد هم كه مطمئن شد از خوشحالي هول شده بود و نمي دونست چي كاركنه!
البته تقصير من هم نبود . تو اين چند وقته اونقد امتحان و درس نخونده رو سرم ريخته بود كه اصلآ وقت نداشتم هيچ كار ديگه اي بكنم. تازه فهميده ام كه اين آقايون اساتيد 3 ماه تموم سعي داشتن چه چيزايي رو تو ذهن ما فرو كنند كه البته موفق هم نشدند! عوضش من همه رو در عرض يك شب تا صبح خوندم و امتحان دادم بد هم نشد ( البته اميدوارم كه بد نشده باشه!)
همين جا جا داره تشكر كنم از يكي از بچه ها كه نيم ساعت قبل از امتحان مجبورش كردم روي ديوار تقلب بنويسه ، اونوقت سر جلسه خط خودشو نمي تونست بخونه!!
خيلي از بچه ها رفتن آموزش امضا دادن كه نيمه دوم شهريور امتحان بدن يه عده كه شهرستاني بودن و ميخواستن برن خونه،يه عده هم كه تهراني بودن تنبليشون ميومد درس بخونن ، يه عده هم مي خواستن يه تنوعي بشه ، يه عده هم شديدآ جو گرفته بودشون. در نتيجه الان دانشكده ما خيلي خيلي خلوته و سر جلسه امتحان آدم بايد 5 دقيقه راه بره تا به صندلي كناريش برسه.
هنوز 3 تا از امتحانام مونده ولي بعدش حسابي وقت آزاد دارم كه به اين وبلاگ بيچاره برسم .
Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر