Tuesday, July 01, 2003
قسمت اول
لطفآ ادامه اين مطلب را در پايين بخوانيد. يادم هست دبستان كه ميرفتم،وقتي توي مجله هاي مخصوص بچه ها مي ديدم كه زير نقاشي هايي كه فرستاده بودند،كنار اسم فرستنده نقاشي نوشته "12 ساله" فكر ميكردم كه 12 سالگي سن خيلي مهمي است .دائم سالها را ميشمردم تا ببينم كي 12 ساله مي شوم.اما 12 ساله شدم و هيچ اتفاق مهمي نيفتاد. بعدها وقتي دور از چشم مامانم بعضي از كتابها را ميخواندم (مثل برباد رفته) فكر ميكردم كه 16 سالگي خيلي سن هيجان انگيزي است ، پر از شور و شوق و اتفاقات جالب .ولي بزودي 16 سالگي ام هم تمام شد بدون اينكه اتفاق مهمي بيفتد.و همين طور 17 سالگي هم گذشت. بعد 18 سالگي رسيد و من تمام مدارك و حقوق قانوني يك شهروند را بدست آوردم حق راي، حق امضا، گواهينامه ،شناسنامه عكس دار،گذرنامه مستقل و....... و البته همانطور كه حدس ميزنيد باز هم هيچ اتفاق مهمي نيفتاد. خب نيازي به توضيح نيست كه در 19 سالگي هم چيزي اتفاق نيفتاد كه بتوانم اسمش را يك اتفاق مهم بگذارم.
Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر