Thursday, May 01, 2003


به نام خدا

...و عشق شايد همين انتهاي تمناست
كه مي خواندم رو به سوي سپيدي‚
صدا مي زند : “ هي!...... بيا! “

(خودم!)

**************
اين روز ها سرم خيلي شلوغه. يه عالمه كار سرم ريخته : حداقل دو تا تحقيق ‚ چند تا درس كه حتمآ بايد خونده بشه چون امتحان داريم ‚ چند تا مطلب كه بايد ترجمه بشه ‚ چند صفحه تمرين كه بايد جواب داده بشه و چند تا كار ديگه ولي از همه مهم تر اينه كه هفته ديگه سه شنبه بايد يك تحقيق ارائه بدم در مورد «اثرات سو ء استفاده از اينترنت بر جوانان » و هنوز هم هيچ كاريشو نكرده ام. ارائه يعني اينكه بايد وايسم جلوي 40 جفت چشم و از تحقيقم دفاع كنم ! ( عجب مصيبتي داريم ها !) جالب اينجاست كه پرسشنامه ها رو از طريق اينترنت پخش كردم البته دوستم زحمتشو كشيد و فعلآ منتظر جواب هستيم ( چي كار كنيم تكنولوژي پيشرفته س ديگه!)
**********************
خيلي وقت بود دنبال comments مي گشتم آخر ديشب پيداش كردم البته ببخشيد كه گذاشتمش اون بالا ( البته من نذاشتم ‚ همين طوري گذاشتمش توي صفحه بعدآ ديدم كه رفته اون بالا ) و فعلآ هم وقت ندارم كه درستش كنم چون اينهمه گرفتاري كه دارم هيچي ‚ قراره اين دو روزه هم بريم مسافرت . البته تو خونه ما هميشه همينجوره بابام يه روز صبح كه از خواب پا ميشه ميگه بريم مسافرت؟! مام ميگيم بريم ‚ 2 ساعت بعدش هم توي جاده هستيم و اونقدر ميريم تا به يه جايي برسيم معلوم هم نيست كجا باشه. ( يه بار خواستيم بريم كرمانشاه ولي از زنجان سر در آورديم! )

********************
درس جديد : دوست يك آدم بد لزومآ بد نيست همانطور كه دوست يك آدم خوب ممكن است خوب نباشد ولي هرگز و هرگز وهرگز نبايد اين مسئله را در انتخاب دوست ملاك قرار داد.
Subscribe in a reader
0 Comments:

Post a Comment

 Subscribe in a reader

پیامهای قدیمی تر